معنی فهرست و نمایه

حل جدول

فهرست و نمایه

اندیکس


نمایه

معادل فارسی ایندِکس


فهرست اعلام پایان کتاب و نمایه

نمایاب


نمایه کتاب

فهرست


فهرست

معادل فارسی کاتالوگ

صورت اسامی

لغت نامه دهخدا

نمایه

نمایه. [ن ُ / ن ِ / ن َ ی َ / ی ِ] (اِ) مانند. نمونه.
- هم نمایه، همانند. هم نشین. همراه. (انجمن آرا) (آنندراج):
ای همه ساله هم نمایه ٔ دیو
بوده از بهر طَمْع دایه ٔ دیو.
سنائی (از انجمن آرا) (از آنندراج).
|| شکل. تصویر. نقشه. نمایش. (ناظم الاطباء).


فهرست

فهرست. [ف ِ رِ] (معرب، اِ) (معرب پهرست پهلوی) جدولی شامل ابواب و فصول کتاب در ابتدا یا انتهای آن. || صورت اسامی چیزی. (فرهنگ فارسی معین). نوشته ای را نیز گفته اند که در آن اسامی کتابها باشد، و عربان فهرس میگویند. (برهان). نمودار. خلاصه. ملخص:
شاهی که گر بیان دهد اخلاق او خرد
فهرست بأس حیدر و عدل عمر شود.
مسعودسعد.
صاحب خبر غیب نخوانده ست بسدره
چون سیرت نیکوش به فهرست سیر بر.
سنایی.
اشارات ومواعظ آن را که فهرست مصالح دین و دنیاست نمودار سیاست خواص و عوام ساخت. (کلیله و دمنه).
فهرست مکارم باد اخبار تو عالم را
تاریخ معالی باد آثار تو عالم را.
خاقانی.
مگر فهرست نیکوئی است آن خط
که بی پرگار و بی مسطر کشیدی.
خاقانی.
عدل است و دین دوگانه ز یک مادر آمده
فهرست ملک از این دو برادر نکوتر است.
خاقانی.
چو گشت این سه فهرست پرداخته
سخنهای با یکدگر ساخته.
نظامی.
ترکیب ها:
- فهرست نویس. فهرست نویسی. رجوع به هر یک از این کلمات شود.

فرهنگ معین

نمایه

(نَ یِ) (اِ.) فهرستی (از آگاهی های کتاب شناسی یا مراجع و مآخذ) که معمولاً براساس حروف الفبایی در پایان یا آغاز کتابی مرتب شده باشد.


فهرست

راهنمای کتاب که در آن فصل ها و موضوعات کتاب و صفحات مربوط به آنها در آن نوشته است، صورت اسامی چیزی. [خوانش: (فِ رِ) (اِ.)]

فارسی به عربی

نمایه

دلیل

واژه پیشنهادی

فرهنگ عمید

فهرست

بخشی در اول یا انتهای کتاب، مجله، و مانند آن که به‌طور اجمالی عناوین، موضوعات، و مطالب را شرح می‌دهد،

مترادف و متضاد زبان فارسی

فهرست

سیاهه، صورت، لیست

فرهنگ فارسی هوشیار

فهرست

صورت اسامی چیزی

معادل ابجد

فهرست و نمایه

857

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری